*پنجره ای رو به خدا*

یک نفس رو به خدا پنجره ای باز کنیم...
  • خانه 

به مناسبت سالگرد ازدواج #شهید_محسن_حججی

12 آبان 1396 توسط سرباز گمنام امام زمان(عج)

​به مناسبت سالگرد ازدواج 

#شهید_محسن_حججی ?
ساعت ۱۱صبح، روز پنج شنبه ۱۱ آبان، سال ۱۳۹۱

عروس خانوم و آقا داماد کنار هم نشسته بودند، روبرویشان سفره ساده و کوچکی بود.

ساده اما؛ باصفا. 

کوچک اما؛ قشنگ و بیاد ماندنی.
آقا داماد سرش را آورد نزدیک تر.

 آرام گفت:« در آینه چه میبینی؟» 

عروس خانوم سرش را آورد بالا و توی آینه را نگاه کرد و گفت:«خودم و خودت را».

 لپ های آقا داماد گل انداخت و گفت:«پس من و تو همیشه مال هم هستیم، بیا به هم کمک کنیم. کمک کنیم زندگی مون با بندگی خدا باشه، به سعادت برسیم و بعد هم شهادت».
حرف دل من هم همین بود، اصلا من هم همین را میخواستم.

پر پرواز….

محسن انتخاب دلم بود و تأیید عقلم.

انتخاب عاشقانه و عاقلانه ای بود. 

اما نه، من اشتباه کردم.

محسن پر پرواز نبود، محسن خود پرواز بود. 

نگاه و لبخندمان به هم تأیید خواسته محسن شد و آرزوی دل من.

محسن قرآن را برداشت ، به من نگاهی کرد و باز لبخند من. قرآن را باز کرد ،

سوره نور…

با صدای بلند خواند.

 بسم الله الرحمن الرحیم….

من هم، همراهش زیر لب زمزمه کردم.
میهمان ها همه آمده بودند، عاقد شروع کرد….

النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی

دوشیزه محترمه، مکرمه…..

صدایش را فقط میشنیدم، خودم آنجا بودم ولی نبودم.

خوشحال بودم، روز محرم شدن مان، روز یکی شدن مان، شروع روز پرواز مان مصادف بود با ایام عید غدیر.

 ما هم خودمان را به کاروان عشق رساندیم.

با صدای بلند یکی از خانم‌های فامیل به خود آمدم.
?عروس خانوم قرآن میخوانند…

برای دومین بار؛ عروس خانوم رفتن از امام‌زمان اجازه بگیرن….

برای سومین بار؛ گفتم با اجازه امام زمانم و ‌پدر و ‌مادر و ‌بقیه بزرگتر ها بله…
زندگی مان شروع شد؛ 

آن هم بدون گناه.

 پنج سال گذشت و محسن به خواسته اش رسید.

بندگی خدا٬سعادت و شهادت. گوارای وجودت همسر عزیزم…

 نظر دهید »

آیا به حرفی که می زنیم ایمان داریم؟!عمل می کنیم؟!

12 آبان 1396 توسط سرباز گمنام امام زمان(عج)

تو جلسه روضه خانومها، خانم روضه خون رو به بقیه کرد و گفت:
به شوهراتون حق ازدواج مجدد بدین تا به گناه آلوده نشن…! ?

همین نصیحت کافی بود که یه خانومی بلند بشه و بره در گوش خانم جلسه ای بگه: خدا اموات شما رو بیامرزه که با این حرفت راحتم کردی، مونده بودم چجوری بهتون بگم..من زن دوم شوهرتون هستم

خانم جلسه ای از حال رفت و بیهوش شد..
خلاصه با کلی آب پاشیدن رو صورتش و ماساژ قلبی به هوش اومد..

خانومه بهش گفت اگر خودت به حرفات پایبند نیستی الکی مردم رو نصیحت نکن..من خودم شوهر دارم فقط میخواستم ببینم خودت به حرفهایی که میزنی ایمان داری و عمل میکنی یا نه؟

 نظر دهید »

پنجشنبه 11 آبان

11 آبان 1396 توسط سرباز گمنام امام زمان(عج)

​⌛️ امروز پنج شنبه

۱۱  آبان ۱۳۹۶

۱۳ صفر  ۱۴۳۹ 

۲ نوامبر ۲۰۱۷

?#قرآن سوره اسراء آیه ۱۱ : وَيَدْعُ ٱلْإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلْخَيْرِ ۖ وَكَانَ ٱلْإِنسَٰنُ عَجُولًۭا 

انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب می‌کند آن گونه که نیکیها را می‌طلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است!

   #حدیث امام صادق (ع) :  كسى كه به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال كند كه شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست و اگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.

كامل الزيارات، ص 193

 نظر دهید »

نام تورا از کتاب ها حذف کردند اما نمی گذرایم یاد تو را هم از ما بگیرند.

09 آبان 1396 توسط سرباز گمنام امام زمان(عج)

​سالروز_شهادت_حسین_فهمیده

شرمندتیم که جلوی چشمان ما نام و درس تو را از کتابها حذف کردند

اما موفق نخواهند شد که یاد تو را هم از ما بگیرند…

بشرافتمان قسم نام تو را به کتابهای کودکانمان نیز برمیگردانیم.

 

پ.ن:سالروز شهادت محمدحسین فهمیده تسلیت باد.

 نظر دهید »

سلام ، من محمد حسین فهمیده هستم.

08 آبان 1396 توسط سرباز گمنام امام زمان(عج)

سلام من محمد حسین فهمیده هستم.

 متولد 16 اردیبهشت 1346  و در روستا سراجه قم در خانواده ی ده نفره به دنیا آمدم.

من فرند سوم خانواده ام:)

آمده ام لحظه ای مهمان شما باشم تا بیشتر با زندگی من آشنا شوید.

من اوایل انقلاب در سال های 1356 و 1357 که ده ، یازده سال داشتم فعالیت و جنب و جوش فراوانی از جمله پخش کردن اعلامیه ها و همچنین در تظاهرات زمستان 57 حضور پر رنگی داشتم.

یک هفته قبل از اعلام رسمی آغاز جنگ به خرمشهر اعزام شدم و البته خیلی ها به رفتن من به جبهه مخالفت کردند .

من در هفته اول مهرماه یکی ، دوبار زخمی و به بیمارستان منتقل شدم.و بعداز بهبودیم دوباره به جبهه رفتم و چند روز طی مقاومت هایی که با همرزمانم داشتیم دوباره در 27 مهرماه زخمی شدم.

یک روز که 5 دستگاه تانک به سوی رزمندگان هجوم آورده بودند. بدون هیچ تردیدی تصمیم گرفتم نارنجک به کمر ببندم و خودرا به تانک پیشرو برسانم . از لا به لای امواج تیر ها خود را به تانک رساندم و تانک منفجر  و بدنم تکه تکه شد.و من در روز 8 آبان به درجه شهادت نائل آمدم.

و الان بقای بدنم در بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد ، خوشحال می شوم به من سر بزنید:)

شما را به خدا می سپارم . یاعلی(ع)

 

پ.ن:1_ 8 آبان سالروز شهادت شهید محمدحسین فهمیده.

2_به مناسبت شهادت شهید فهمیده 8 آبان «روز بسیج دانش آموزی» نامگذاری شد.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

*پنجره ای رو به خدا*

جستجو

موضوعات

  • همه
  • #طنز_جبهه
  • 11 آبان سالگرد ازدواج شهید حججی
  • 13 آبان ، روز دانش آموز بر دانش آموزان و دانش آموختگان مبارک
  • 8 آبان ، سالروز آسمانی شدن نوجوان سیزده ، ساله شهید حسین فهمیده تسلیت باد.
  • آبان ماه
  • آتش به اختیار
  • آذر ماه
  • آموزنده
  • آن سوی سیاست
  • اربعین حسینی
  • استغفار و خاصیت آن
  • ایرانم تسلیت:(
  • بدون موضوع
  • برگی از تاریخ
  • تلنگر
  • خنده حلال
  • داستان
  • داستان های کوتاه از شهدا
  • روایت فتح
  • روز فرهنگ عمومی
  • زندگی
  • سالروز شهادت پدر موشکی ایران
  • سر لوحه ی همه ی امور توکل برخداست.
  • شهدا(دفاع مقدس، مدافع حرم و ...)
  • شهید ادواردو آنیلی
  • مناسبتی(شهادت ها، ولادت ها و....)
  • مهدویت
  • هر هفته معرفی یک شهید
  • پندوانه
  • چند کلمه حرف حساب
  • کلام رهبری
  • کلام ناب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس