داستانی آموزنده از عفو و گذشت امام حسین (ع)
? داستانی آموزنده از عفو و گذشت امام حسن(ع):
مردی مسافر از شام به مدینه آمده بود. روزی امام حسن (ع) را سوار بر مرکب دید و بر اثر کینه ای که از او در دل داشت آن چه توانست از آن حضرت بدگویی کرد. امام (ع) نزد او آمد و به وی سلام کرد و در حالی که لبخند بر چهره داشت، به او فرمود: ای پیر مرد! به گمانم غریب هستی و گویا امری بر تو اشتباه شده،
اگر از ما درخواست رضایت کنی از تو خشنود می شویم
اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم
اگر راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می کنیم
اگر گرسنه ای تو را سیر می کنیم
اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم
و اگر حاجت داری آن را ادا می نماییم.
هنگامی که آن پیرمرد در برابر گستاخی اش آن همه گذشت و بزرگواری را از امام (ع) دید شرمنده شد و تحت تأثیر قرار گرفت، به طوری که گریه کرد و گفت: گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی و خداوند آگاه تر است که مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد نزد من، تو می باشی.
(بحارالانوار، ج 43، ص 344)
از خداوند متعال خواستاریم به یمن قدوم مبارک امام حسن(ع)، در این ایام پر از فیض و برکت، به همه ما توانایی و لیاقت دستگیری از مستمندان و نیازمندان عطا فرماید.
آمین
التماس دعا
? ? ? ? ? ? ? ?