دفاع گرگ از آزادی زن...
دفاع گرگ از آزادی زن!
?چوپان گله گوسفندان را به آغل برد و همه درهای آن را بست. چون گرگهای گرسنه سر رسیدند، درها را بسته یافتند و از رسیدن به گوسفندان ناامید شدند. برگشتند تا نقشه ای برای آزادی گوسفندان از آغل پیدا کنند.� ? ? ?
? سرانجام گرگها به این نتیجه رسیدند که راه چاره، برپایی تظاهراتی جلوی خانه چوپان است که در آن آزادی گوسفندان را فریاد بزنند.
? گرگها تظاهرات طولانی را برپا کردند و به دور آغل چرخیدند.
? � ? چون گوسفندان فریاد گرگها را شنیدند که از آزادی و حقوق شان دفاع میکنند، برانگیخته شدند و به آنها پیوستند.
آنها شروع به انهدام دیوارها و درهای آغل با شاخهایشان کردند تا اینکه دیوارها شکسته شد و درها باز گردید و همگی آزاد شدند.
گوسفندان به صحرا گریختند و گرگها پشت سرشان دویدند. چوپان صدا میزد و گاهی فریاد میکشید و گاهی عصایش را پرتاب میکرد تا بلکه جلویشان را بگیرد. اما هیچ فایده ای نه از فریاد و نه از عصا دستگیرش نشد.
? ? ? گرگها گوسفندان را در صحرایی بدون چوپان و نگهبان یافتند. آن شب، شبی تاریک برای گوسفندان آزاده بود و شبی اشتها آور برای گرگهای به کمین نشسته. ? ? ?
? ? روز بعد چون چوپان به صحرایی که گوسفندان در آن آزادی خود را بدست آورده بودند رسید، جز لاشه های پاره پاره و استخوان های به خون کشیده شده، چیزی نیافت.
? حکایتی است که بسیار شنیده اید!
? اما تظاهرات گرگهای دنیا برای آزادی زن چقدر با این حکایت مشابهت دارد.
چون گرگهای انسان نما دیدند که رسیدن آنان به زنان مومن و پاکدامن به دلیل سرپرستی پدران و ماندن در خانه و به دلیل حجاب و نقاب غیرممکن است، تظاهراتی برپا کردند و خواستار آزادی زنان شدند. اما هدف آنان آزادیشان نبود بلکه آزادی، راه رسیدن به آنان بود.
آزادی ? یا حراج! ?!