دلنوشته همسر شهید مدافع حرم محمد اینانلو برای امام خامنه ای (روحی فداه)
■ بازخوانی دلنوشته همسر شهید مدافع حرم محمد اینانلو برای امام خامنه ای فرمانده معظم کل قوا
□ ای مولای ما…
همان روز که در کوچه ها فاطمه سیلی خورد، به ما فهماند؛ پای علی ایستادن آسان نیست…
□ راه ولایت پُر است از راهزنانی که در طمعِ ایمان مردمان نشسته اند،
یک روز قیمت امامشان چند سکه طلاست، یک روز گندمِ ری و یک روز…
□ نمی دانم امروز شما را به چه فروخته اند که حرف هایت را نمی شنوند و هشدارهایت را نمی فهمند…
□ چقدر شبیهِ مولایت شده ای آقای من… خطبه هایی که می خواند و گوش هایی که نمی شنید…
□ یک روز جانِ مسلمین را بهانه کردند تا علی را از نبرد با دشمن منصرف کنند؛
و امروز، نانِ مسلمین را…
□ پای علی ایستادن آسان نیست،
فاطمی باید بود تا که فهمید…
پای تو ایستاده ایم آقاجان،
حتی اگر همهٔ آنها که روزی در کنارت بودند و گوشه عزلت برگزیدند و عافیت طلبی پیشه کردند و شدند طلحه و زبیر زمان…و دیگر به خطرهایی که اسلام را تهدید می کند کاری نداشته اند،
که تاریخ، پُـر است از داستانِ جاماندنِ اینان…
□ پای تو ایستاده ایم، حتی اگر نیاز باشد قرمزیِ خونمان، خط های قرمزت را بیش از پیش یک به یک پر رنگ تر و رنگین تر کند…
پای تو ایستاده ایم همچون شهیدانمان…
□ اما دلمان می لرزد،…
می لرزد هروقت، تنهاییت را فریاد می زنی، دلم می لرزد وقتی می گویی: خسته نمی شوی از گفتن این حرفها،
تنم لرزید وقتی جانباز سرافراز کشورم فریاد زد: که به آقا بگوئید از رفتن حرف نزند,به ولله از دیشب به قلبم فشار آمده !
□ حرف رفتن نزنید ای مایه مباهات…
ما همه عمار توییم …
□ این را آویزه گوششان کنند که صبر می کنیم به فرمان شما، و بساطشان را جمع می کنیم
آن روز که فرمانتان بر چیز دیگری رقم بخورد…
□ حضرت ماه ما هرچه که داریم پای ولایت میدهیم ؛جان که برای شما قابلی ندارد…
□ رهبرم من تکیه گاهم را همسر جوانم را ،پدر دختر یک ساله ام را برای اطاعت امر شما که فرمودید دفاع از اسلام مرز ندارد با جان و دل راهی سرزمین عشق (سوریه)کردم…
□ او جانش را فدای ولایت کرد و وصیتش هم این بود که بی قید و شرط تا آخرین لحظه پشتیبان ولایت باشیم…
□ تا آخرین قطره خونمان پای ولایت ایستاده ایم ای مقتدای من…
□ ما این درس را از مادرمان گرفته ایم که پای ولایت از جان و مال خود گذشتن آن حساب است ای نور چشم مسلمین…