صدای الله اکبر
?صـداے الله اکـبـر …….
? یکی از همرزم هایش برایم تعریف کرد ، بچه ها محاصره شده بودند و راه به جایی نداشتند ، ارتباط هم قطع شده بود و نیرو های پشتیبانی نمی توانستند کمک برسانند .
? همه تشنه و گرسنه بودند ،کارور هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تابتواند لااقل کمی اب برای رفع تشنگے نیروهایش تهیه کند موفق نشد و کوشش او بی ثمر ماند
? هرکس در گوشه ایی نشسته بـود در همین لحظه بچه ها کارور را دیدند که با قدم های استوار به سمت بازے دراز می رود .تیمم کرد و روے یکی از تپه ها ایستاد. تکبیرة الحرام را با صداے بلند گفتو شروع کرد به نماز خواندن.
? مدتے طول کشید تا به رکوع برود و چند دقیقه ایی طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد نمازش که تمام شـد دست هایش را بالای سرش برد و چشم هایش را بست.
? نمی دانم با چه حالی و با چه اخلاصے دعا کرد که در همان لحظه صـداے الله اکـبر و فریاد و شـادے بچه ها به گوش رسید و باران نم نم شروع کرد به بارید .