*پنجره ای رو به خدا*

یک نفس رو به خدا پنجره ای باز کنیم...
  • خانه 

مثل شهید علی خلیلی...

13 آذر 1396 توسط سرباز گمنام امام زمان(عج)

مـیدونـم زیـاده ولـی واقـعـا ارزش خـونـدن داره?

?❌یکی بود یکی نبود

❌یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد …

❌همینطوری که داشت راه میرفت …
?

❌وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد :

❌خواهرم حجابت !!

❌خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!.

❌نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه

❌از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده

❌به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره
مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید …

❌تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه‌ …

❌وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات

❌بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن

❌پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت :

❌خدایا این کم رو از من قبول کن !!

❌شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد …

❌گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد

❌فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت

❌توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند

❌شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت …

❌لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده

❌پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید

❌دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد

❌اما کسی جلو نمیومد

❌اینبار با صدای بلند التماس کرد 

❌اما همه تماشاچی بودن

❌هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن

❌دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه :

❌آهای ولش کن بی غیرت !!

❌مگه خودت ناموس نداری ؟؟

❌وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو 
و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !!

❌دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو
از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن
از همونا که به نظرش افراطی بودن
افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه 
ناخودآگاه یاد دیروز افتاد
اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد :

❌وقتی خواستن به زور سوارش کنند، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت !!

❌همون ریشوی افراطی و تندرو

?مثل شهید امر به معروف علی خلیلی

#شادی_روح_پاکش_صلوات …:)

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: #طنز_جبهه لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

*پنجره ای رو به خدا*

جستجو

موضوعات

  • همه
  • #طنز_جبهه
  • 11 آبان سالگرد ازدواج شهید حججی
  • 13 آبان ، روز دانش آموز بر دانش آموزان و دانش آموختگان مبارک
  • 8 آبان ، سالروز آسمانی شدن نوجوان سیزده ، ساله شهید حسین فهمیده تسلیت باد.
  • آبان ماه
  • آتش به اختیار
  • آذر ماه
  • آموزنده
  • آن سوی سیاست
  • اربعین حسینی
  • استغفار و خاصیت آن
  • ایرانم تسلیت:(
  • بدون موضوع
  • برگی از تاریخ
  • تلنگر
  • خنده حلال
  • داستان
  • داستان های کوتاه از شهدا
  • روایت فتح
  • روز فرهنگ عمومی
  • زندگی
  • سالروز شهادت پدر موشکی ایران
  • سر لوحه ی همه ی امور توکل برخداست.
  • شهدا(دفاع مقدس، مدافع حرم و ...)
  • شهید ادواردو آنیلی
  • مناسبتی(شهادت ها، ولادت ها و....)
  • مهدویت
  • هر هفته معرفی یک شهید
  • پندوانه
  • چند کلمه حرف حساب
  • کلام رهبری
  • کلام ناب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس