"نقد دراویش داعشی 2"
? ادامه نقد دراویش داعشی ?
ص2
اغراق و غلو در مورد جایگاه و مقام اقطاب
این فرقه، قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او، سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمهی شیعه بالاتر میدانند. اقطابی نظیر «حسن بصری»، «جنید بغدادی»، «احمد غزالی» و «ابوالقاسم گورکانی» سنی که دشمن ائمهی شیعهبودهاند. به عنوان نمونه، «احمد غزالی» مانند شیطان پرستان، شیطان را سید الموحدین میداند و «ابوالقاسم گورکانی» در زمان خود به مخالفت با علمای شیعه معروف بوده است به نحوی که از دفن حکیم «ابوالقاسم فردوسی» در قبرستان مسلمین به جرم رافضی بودن، جلوگیری میکند. لازم به ذکر است دکتر «نور علی تابنده» در مزار گورکانی از او دفاع کرد و به مخالفت گورکانی با فردوسی اعتراف نمود و بر سنگ قبر او بوسه زد که فیلم آن موجود است. آیا اقطاب سنی مسلک و مخالف حضرت علی(علیهالسلام)، قطب عالم امکان هستند و دراویش نعمت اللهی میتوانند ادعا کنند، شیعهی اثنی عشری میباشند.
سلسله سازی و تناقض در تعداد اقطاب فرقه
از جمله ادلهی بطلان فرقهی نعمت اللهی گنابادی، بلا تکلیفی فرقه در تعداد اقطاب فرقه است؛ در حالی که دکتر نورعلی تابنده، سی و نهمین قطب فرقه است، در کتاب «رسالهی سعادتیه» از جنید بغدادی تا مجذوب علی شاه، نام 42 قطب قید شده است و یا در آثار «شاه نعمت الله ولی»، 20 قطب قبل از نعمت الله معرفی شده که با احتساب 25 قطب پس از او، جمع اقطاب فرقهی نعمت اللهیه به 46 قطبمیرسد. این تناقض به علت سلسله سازی فرقهی نعمت اللهیهی گنابادی ایجاد شده است.
عدم ارایهی دلایل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت اقطاب
شکی نیست مسلمین، ولایت را از آن خداوند متعال میدانند و انسانها اگر از طرف خدا مأذون بوده و ولایت به آنان تفویض شده باشد، بر مردم ولایت دارند، ولی دراویش هیچ دلیل عقلی و یا نقلی مبنی بر تفویض ولایت ائمه به اقطاب خود ارایه نمیدهند. آنان تا کنون نتوانستهاند یک آیه از قرآن و یا یک روایت از ائمه و یا یک استدلال عقلی در ولایت اقطاب ارایه دهند. البته دراویش عقلگرا نیستند و پای استدلالیون را چوبین میدانند ولی نقلی هم ارایه ندادهاند در حالی که عرفان اسلامی شریعت محور، عقل محور، کمال محور و در یک کلام توحید محور است. به علاوه معلوم نیست قطب کدام یک از شاخههای فرقهی نعمت اللهی حق است و ولایت دارد، زیرا در حال حاضر نعمت اللهیها چندین قطب زنده دارند.
التفاط و عدم خلوص
اکثر فرقههای دراویش، دچار تفکر التقاطی هستند ولی فرقهی منحرف نعمت اللهیه از زمانی که به واسطهی درگیری با «شاهرخ تیموری» و پس از آن، عدم سازش با صفویه روانهی هندوستان شد، بیش از سایر فرقههای درویشی دچار اختلاط باآیینهای شرقی و التقاط شده است. متون این فرقه ترکیبی از معارف یهود و نصارا، زرتشت و عرفانهای هندی و پارهای از تفکرهای غربی است که با اسلام ناب، معارف و عقاید قرآنی و اهل بیت فاصلهی زیادی دارد. از آلودگی عقاید آنان به عقاید «شیخیه» و «اسماعیلیه» که بگذریم، بلای التقاط در دورهی اقطاب گنابادی به واسطهی روابطی که «ملاسلطان» با «بابیها» و «ازلیها» در محلهی «سید نصرالدین» تهران پیدا کرده بود، در فرقهی نعمت اللهی گنابادی تشدید شد، به نحوی که یکی از مستشرقین به نام «نیکی تین» در جلد پانزدهم دایره المعارف اسلامی مینویسد:
«ملاسلطان عقاید بابیه و اهل حق و صوفیه را با هم تلفیق نموده به نام تصوف عرضه کرد که هیچ گونه مشابهتی با عرفان اسلامی نداشت. وی اضافه کرده است، اکثر اقطاب فرقهی نعمت اللهی گنابادی شیطان رجیم را تقدیس کردهاند که درنوشتههای ملاسلطان به تقدیس شیطان تصریح شده است.» …