گامی به سوی خورشید
دلنوشته
✍ گامی به سوی خورشید - سلام
صبح که از خواب برمیخیزی…
روز نوی را آغاز میکنی…
یک بغل چتر سلام به دستت میگیری…
به آنان که دوستشان داری هدیه میکنی…
در دل دعا میکنی: خدایا امروز او را از تگرگ بدی ها و بلاها سلامت دار!
چتر را که به عزیزانت میدهی آنها هم چتر دیگری به تو هدیه میکنند…
آنها برای تو که در هدیه پیشی گرفته ای دعا میکنند و به رسم انسانیت، سبد هدیه ای فزون تر در کنار چتر سلامت خواهی نثارت میکنند…
آنها یک سبد گل رحمت و برکات خدا را نیز تقدیمت میکنند…
راستی میدانی که چترهایی که داد و ستد میشود همه یک اندازه نیست…
چتر خوبان بزرگتر و در برابر تگرگ های بلا مصون تر و سبد گل آنها زیباتر و معطرتر است…
پس خوشا به حال آنان که سلام به خوبان را از یاد نمیبرند…
وه که عجب چترهایی و عجب سبدهای گل زیبایی نصیبشان میشود …
راستی صبح ها به چه کسانی سلام میکنی…
پدرت، مادرت، همسرت، فرزندانت، بستگان و دوستان و همکاران و عزیزانت…
اما فکر نمیکنی کسی را از قلم انداخته باشی؟!…
آن خوب خوبان را میگویم…
یوسف زمانت را که اسیر زندان غیبت است…
امام مهربان تر از پدرت مهدی (ع) را…
او که امروز نماینده و جانشین خدا در زمین است…
تو را میبیند…
نجوایت را میشنود…
با همه بدی هایت دوستت دارد…
بیشتر از همه عزیزانت…
چتر سلامش بزرگترین و استوارترین چترهای جهان است…
سبد گل دعایش نیکوترین سبدهاست…
او که از سلاله کریمانی است که هدیه را میپذرند هر چند کوچک باشد و از سوی دشمنی باشد و آن را جبران میکنند با هدیه ای بسیار فزون تر…
مبادا از امروز فراموش کنی سلام بر مهربان امامت را…
? ? اللهم عجل لولیک الفرج ? ?