امام رضا هوای دل شهدا رو داره...این داستان رو بخونید.
? سال 64 بود که محمد حسن از جبهه مرخصی اومد قم.
?بهم گفت: بابا! خیلی وقته حرم امام رضا(علیه السلام) نرفتم دلم خیلی برای آقا تنگ شده.
گفتم: حالا که اومدی مرخصی برو، گفت:نه، حضرت امام که نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است .
?گفته جوان ها جبهه ها را پر کنند.زیارت امام رضا(علیه السلام) برام مستحبه اما اطاعت امر نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لازم و واجبه.
من باید برگردم جبهه؛ نمی توانم؛ ولو یک نفر، ولو یک روز و دو روز!امر امام زمین می مونه.
گفتم: خوب برو جبهه؛ و او رفت.
?عملیات والفجر هشت با رمز یافاطمة الزهرا (سلام الله علیها) شروع شدو محمد حسن توی عملیات به شهادت رسید
?به ما خبر دادندکه پیکر پسرتون اومده معراج شهدای اهوازولی قابل شناسایی نیست. خودتون بیایید و شناسایی کنید.
?رفتیم معراج شهدا و دو روز تمام گشتیم اما پیکر پیدا نشد.نشستم و شروع به گریه کردن کردم
?که یکی زد روی شونه ام و گفت: حاج آقای ترابیان عذرخواهی می کنم، ببخشید؛
?پیکر محمد حسن اشتباهی رفته مشهد امام رضا(علیه السلام)دور ضریح آقا طواف کرده و داره برمی گرده.گفتم: اشتباهی نرفته او عاشق امام رضا(علیه السلام) بود.
?راوی :پدر شهید (محمد حسن ترابیان)
?منبع:کتاب من شهید میشوم